دانلود کتاب حکایت برادرم
نویسنده: زولفو لیوانلی
ناشر : رهام اندیشه
نویسنده: زولفو لیوانلی
ناشر : رهام اندیشه
نام کتاب : حکایت برادرم
نویسنده : زولفو لیوانلی
ناشر : رهام اندیشه
مترجم : وحید فرخاد
تعداد صفحات : 296 صفحه
شابک : 978-622-6800-53-2
تاریخ انتشار : 1398
رده بندی دیویی : 894/3533
دسته بندی : رمان های خارجی, داستان و رمان های عاشقانه, داستان و رمان پلیسی جنایی
نوع کتاب : Epub
قیمت نسخه الکترونیک : 25000 تومان
"حکایت برادرم"
کتاب حکایت برادرم با عنوان اصلی (Kardesimin hikayesi : roman) اثری از هنرمند و نویسنده ترکیه زولفو لیوانلی (Zulfu Livaneli) می باشد که توسط وحید فرخاد به فارسی ترجمه و نشر رهام اندیشه آن را منتشر کرده است.
زولفو لیوانلی در سال 1946در ترکیه بدنیا آمد. وی در مدرسه معارف آنکارا درس خواند و سپس در استکهلم به تحصیل فلسفه و موسیقی پرداخت. زندگی وی سرشار از اتفاقات و پستی و بلندی هاست. از دوران زندان و تبعید گرفته تا گرفتن جایزه از معتبرترین جشنواره های دنیا به خاطر آثارش و عضویت در پارلمان ملی ترکیه و شورای اروپا.
لیوانلی در سال 2013 کتاب حکایت بردارم را به نگارش درآورد.
داستان کتاب در مورد مردی است بازنشسته به نام احمد که از بیماری عجیبی رنج می برد، او نمی تواند به دیگران دست بزند.
داستان با قتل زنی زیبارو وارد چالش می شود. پلیس در پی حل معما و کشف قاتل است. خبرنگاری سعی در پیدا کردن قاتل دارد، به همین دلیل مصاحبه ای با احمد ترتیب می دهد، زیرا او از دوستان نزدیک مقتول است.
خبرنگار به خانه احمد می رود، ولی درگیر حکایت برادر او شده و مدتی را در خانه احمد می ماند. بتدریج علاقه ای میان آنها شکل می گیرد، ولی موضوعی وجود دارد و آن هم مشکل احمد است که نمی تواند به او دست بزند...
چنانچه می خواهید از ادامه داستان مطلع شوید و بدانید که چه کسی قاتل است، این کتاب جذاب را مطالعه کنید. حتما پایان بندی داستان شما را شگفت زده خواهد کرد.
در بخشی از کتاب می خوانیم:
" از تلفن صداهای خفه شدن می آمد. به نظر من صدای خنده داری بود. اما در آن لحظه خندیدن کار مناسبی نبود، چون که او واقعا داشت خفه می شد. بدون اینکه حرفی بزنم منتظر ماندم. او برای همیشه گریه نخواهد کرد، بالاخره آرام خواهد شد.
خدیجه خانم بعد از مدتی گریه کردن در حالی که بینی خود را بالا می کشید، گفت: خیلی عذر می خواهم ، دلم خیلی پر بود...
و ادامه داد: شوهرش وقتی وارد خانه شده، آرزو خانم را بالای پله ها غرق در خون پیدا کرده. آن زن زیبا را با چاقو سوراخ سوراخ کرده بودند.
خون سرخ او از پله ها تا وسط پذیرایی پخش شده بود. امیدوارم خداوند کسی که این کار را انجام داده نبخشد. چگونه از دلشان آمده اورا بکشند..."
این کتاب فهرست ندارد.
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد