دانلود کتاب آدمکش حرفه ای - نابودی قلب اژدها (جلد سیزدهم)

معرفی کتاب

"آدمکش حرفه ای" / نابودی قلب اژدها
جلد سیزدهم
این کتاب با عنوان اصلی (Kill no more) اثری از نویسنده چینی یو وو (Yu wo) می باشد که توسط آرمان دیانت مهر به فارسی ترجمه و در نشرطلوع ققنوس منتشر شده است.
نویسندگان شرق آسیا در نوشتن آثاری فانتزی تخیلی تبحر خاصی دارند. این علاقه و تبحر در پرداختن داستان های تخیلی را می توان در کارگردان های صاحب سبک شرق آسیا مانند میازاکی دید.
آدمکش حرفه‌ای رمانی تخیلی برای نوجوانان از یو وو، نویسنده چینی است که از متن انگلیسی آن با عنوان kill no more در 13 جلد به فارسی ترجمه شده است.
این کتاب چند جلدی ، داستانی فانتزی را در بستری هیجان انگیز و با تعلیقات متعدد روایت می کند که بسیار مورد علاقه نوجوانان و جوانان قرار گرفته است.
در ایران نیز انتشارات طلوع ققنوس نسبت به انتشار این کتاب اقدام کرده است.
هر یک از جلدهای کتاب آدمکش حرفه ای با عنوانی مشخص شده است. نابودی قلب اژدها نام جلد سیزدهم (آخرین جلد)  از این کتاب است.
در این جلد  لیولا هنگام فرار از تشکیلات آدمکشی، به طور تصادفی وارد دنیای دیگری می‌شود. او در این دنیای بی‌نظم تلاش می‌کند تا یک زندگی معمولی و به دور از کشتار داشته باشد، اما اتفاقاتی رخ می‌دهد که لیولا درگیر ماجراهای بسیاری می‌شود.
در این جلد بالاخره همه چیز به پایان خود رسیده و شما می توانید از سرنوشت شخصیت های داستان مطلع شوید .
در بخشی از کتاب می خوانیم:
" کایسر با شنیدن این حرف، قیافه خشنی به خودش گرفت. او چندین بار به سینه مینان ضربه زد و پرسید. «هی! برام مهم نیست اگر به اونا بگی غیرعادی! اما چطور جرئت میکنی منو قاتی کنی؟! من چطور غیرعادی‌ام؟ باید همین حالا تکلیف این موضوع رو روشن کنیم!»
مینان با قیافه معصومی جلوی سینهاش را گرفت. «ما تو اولین مسابقه شکست خوردیم و مسابقه بعدی تا نیم ساعت دیگه شروع میشه که مسابقه جادوگرها هست که ما باید آماده بشیم اما چه‌کار میکنیم؟ داریم شوخی میکنیم ... به نظر خودت! این رفتار عادی؟»
سکوت برای چند ثانیه برقرار شد. سپس کایسر فریاد دردناکی سر داد «درسته! ما باید در مسابقه بعدی بجنگیم! خدایییییا! من نمیدونم امپراتور اژدها چه نقشه شیطانی داره! من نمیخوام بجنگم!» و فوری سعی کرد فرار کند. متأسفانه! مینان این را پیشبینی کرده و سپر دفاعی خودش را در تمام جهات فعال کرده بود. قبل از اینکه خیلی دور شود، با صورت توی سپر شفاف کوبیده شد و بعد صورتش صاف شد و بدنش آهسته به پایین سر خورد..."