دانلود کتاب سند باد و سفرهای او - قسمت دوم
نویسنده: جلال نوع پرست
ناشر : سبکتو
نویسنده: جلال نوع پرست
ناشر : سبکتو
نام کتاب : سند باد و سفرهای او - قسمت دوم
نویسنده : جلال نوع پرست
ناشر : سبکتو
تعداد صفحات : 134 صفحه
"قصه های هزار و یک شب" / سندباد و سفرهای او( 2)
کتاب حاضر اثری از جلال نوع پرست با بازنویسی عبدالطیف طسوجی می باشد که با ترجمه ای از گروه سبکتو توسط انتشارات سبکتو منتشر شده است.
عبداللطیف طسوجی، نویسنده، مترجم و از فاضلهای دوره فتحعلی شاه بود. علم ادبی او در زمان خودش به قدری بوده که لغتنامه برهان قاطع را اصلاح کرد. در سال ۱۲۵۹ به دستور شاهزاده بهمن میرزا(برادرزاده محمدشاه قاجار) ترجمه هزارویکشب از عربی به فارسی را شروع میکند. محمدعلیخان اصفهانی، متخلص به سروش، هم او را در این راه و در تبدیل اشعار عربی به فارسی همراهی کرد. سرانجام در سال ۱۲۶۱ برای اولین بار در چاپخانه سنگی تبریز هزار و یک شب چاپ میشود و تا به امروز هم از همان نسخه طسوجی استفاده میشود. جلال نوعپرست در سبکتو آن را بازنویسی کرده تا تجربه بهتری از این هزار افسان به مخاطب ارائه کند.
سندباد یک مجموعه داستانی در دل داستانهای هزارویک شب است. اما به دلیل جذابیت داستان و شخصیتپردازیهایش به تنهایی مورد توجه زیادی قرار گرفته است. بسیاری از مورخان داستان سندباد را برگرفته از واقعیت همراه با چاشنی خیالپردازی میدانند. در واقعیت سندباد ماجرای یک تاجر ایرانی به نام سلیمان است که به شرق دور سفر میکند و برای اولین بار شرح سفرش نوشته میشود. البته اینکه دقیقا چه کسی آن را نوشته مشخص نیست. سندباد شخصیتی کهن ایرانی است که مایهای الهامبخش برای شعرها و نمایشنامههای ماندگار شده است. سری داستانهای سندباد از هفت سفر او صحبت میکند.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
" در شب پانصد و چهل و هشتم شهرزاد بیدرنگ قصه را آغاز کرد و گفت: ای ملک جوانبخت، سندباد بحری برای حاضران ادامهی ماجرای سفر خود را اینگونه شرح داد:
و آن کشتی دستساز، در پایان روز ما را به جزیرهای رساند؛ به جزیره رفتیم و در میان درختان خوابیدیم. صبح روز بعد هنگامیکه بیدار شدیم، اژدهایی بزرگجثه دیدیم که گرد ما میگردید و قصد فرو بردن ما را داشت. ما از وحشت به هم چسبیده بودیم و هیچ کاری از دستمان برنمیآمد؛ بالاخره اژدهها به سوی یکی از ما جهید و او را بلعید و پی کار خود رفت. ما برای رفیق خود محزون شدیم و برای خویش ترسیدیم و گریان گفتیم: به خدا سوگند این مرگ، بدتر و پستتر از کباب شدن بر آتش است! خوشحال بودیم که از دست غول سیاه خلاص شدهایم و از غرق شدن نیز نجات یافتهایم. ولی چه فایده که از این اژدهای شوم خلاصی نخواهیم یافت؟ پس از آن برخاستیم، درون جزیره را گشتیم تا شاید راهی برای نجات بیابیم! گرسنگی و تشنگی بر ما غالب شد؛ چشمهای یافتیم و آب نوشیدیم و از میوههای درختان خوردیم. شب فرا رسید، با خود اندیشیدیم که چگونه خود را از شر آن اژدها رها کنیم؟! رفیقم گفت به بالای درختی پناه ببریم و تا صبح آنجا سپری کنیم. من که چیزی به ذهنم نمیرسید، پذیرفتم؛ اما با این حال، شک داشتم که بتوانیم از آن اژدها در امان بمانیم! از درختی بلند بالا رفتیم و به شاخههای بلندترش رسیدیم و در آنجا خوابیدیم. ساعتی از شب گذشت، ماه در آسمان نبود تاریکی بر همهجا غالب شده بود و ترس بر ما چیره! بالاخره آن اژدها آمد؛ به چپ و راست نگاه کرد و بعد به بو کردن درختان مشغول شد؛ به درخت ما که رسید، ایستاد. بعد که از حضور ما مطمئن باشد، بالا آمد و به سوی ما میخزید؛ به سادگی تن قطور درخت بلند را طی کرد و به رفیق من رسید؛ فریادهای او چارهای نبود که بتواند آن اژدها را از خواستهاش منصرف کند؛ او را در مقابل چشم همان بالای درخت بلعید. پس از آن، از درخت پایین رفت و راه خویش در پیش گرفت. من باقی آن شب را با غم و اندوه در فراز درخت به سر بردم. "
میکر وکتاب چیست؟
درباره کتاب
درباره نویسنده
مقدمه
فصل اول
شب پانصد و چهل و هفتم
فصل دوم
شب پانصد و چهل و هشتم
فصل سوم
شب پانصد و چهل و نهم
فصل چهارم
شب پانصد و پنجاهم
حکايت سفر چهارم سندباد بحرى
فصل پنجم
شب پانصد و پنجاه و يکم
فصل ششم
شب پانصد و پنجاه و دوم
فصل هفتم
شب پانصد و پنجاه و سوم
فصل هشتم
شب پانصد و پنجاه و چهارم
فصل نهم
شب پانصد و پنجاه و پنجم
پیشنهاد میکروکتاب بعدی
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد