×

جستجو

×

دسته بندی ها

×
توجـه
برای استفاده از نسخه ویندوزی به رمز عبور نیاز دارید درصورتیکه رمزعبور ندارید بعدازنصب، بر روی لینک " رمز عبور را فراموش کرده ام" کلیک کنید.
دانلود نسخه ویندوز

دانلود کتاب از اپلیکیشن کتابچین

×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای دریافت لینک دانلود شماره همراه خود را وارد کنید
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای مطالعه نمونه کتاب، ابتدا اپلیکیشن کتابچین را نصب نمایید.
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
دانلود رایگان نسخه ios
دانلود از اپ استور
عشق بی پایان

دانلود کتاب عشق بی پایان

عشق بی پایان
برای دانلود این کتاب و مطالعه هزاران عنوان کتاب دیگر، اپلیکیشن کتابچین را رایگان دانلود کنید.
%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

جزئیات
فهرست

نام کتاب : عشق بی پایان

نویسنده : نرگس جودکی

ناشر : رهام اندیشه

تعداد صفحات : 152 صفحه

شابک : 978-964-8231-87-8

تاریخ انتشار : 1391

رده بندی دیویی : 62/8فا3

دسته بندی : داستان های کوتاه

نوع کتاب : PDF

قیمت پشت جلد : 35000 تومان

قیمت نسخه الکترونیک : 10000 تومان


معرفی کتاب

"عشق بی پایان"
کتاب حاضر اثری از نرگس جودکی یکنمی می باشد که توسط انتشارات رهام اندیشه منتشر شده است.
این رمان روایت داستان دختری به نام هما است که با یکی از هم دانشگاهی های خود به نام ژیلا دوستی صمیمانه ای دارند. ژیلا پدر و مادر خود را از دست داده است، ولی با توجه به ارثی که به او رسیده بود، وضع مالی خوبی داشت و با سرمایه گذاری های متعدد، این ثروت را چند برابر کرده بود، ولی برای رهایی از غم از دست دادن پدر و مادر، همه آخر هفته ها مهمانی های بزرگی برگزار می کرد. هما نیز پدر خود را در یک سانحه رانندگی از دست داده بود و با مادر خود زندگی می کرد. بردار ژیلا به نام نیما نیز دلباخته هما بود و از هر فرصتی جهت نزدیکی به هما استفاده می کرد. در یکی از این مهمانی ها، خانواده ایمانی که ساکن خارج از ایران بودند به همراه یکی از فرزندان خود به نام امیر که در ایران زندگی می کرد، شرکت می کنند. هما با اولین نگاه دلباخته امیر شده و خود را در عشقی آتشین می بیند.....
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
"- من که قرار نیست جایی برم، هرجا هم که برم تو رو تنها نمیذارم، آخه تو خواهر منی، مونس تنهایی منی، از همه مهم تر تنها دوست منی، چطور می تونم بذارم، هر دو همدیگر را در آغوش گرفتیم و شروع به گریستن کردیم. آقایی که حامد صدایش می کردند خودش را به ژیلا رساند، دستش را گرفت و روی صندلی کنار من نشاند و رو به من کرد و گفت:
بخدا من مانع رفت و آمد ژیلا با شما نمی شم و باعث افتخار من که با خانم محترمی مثل شما آشنا شدم. تازه متوجه شدم که قضیه از چه قرار است، بله درست فهمیده بودم ژیلا با حامد که در شرکت با او شریک است نامزد شده بود، البته قرار بود که امشب همه ی مهمان ها را غافلگیر کنند که من این غافلگیری را بهم زده بودم، در ذهنم به احمق بودن خود خندیدم. آن شب ژیلا و حامد مرا به خانه رساندند، از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم. دوباره فکر امیر به ذهنم افتاد. فکر به آینده در کنار امیر مانند تزریق داروی خواب آور مرا با خیالی آسوده در خوابی خوش غرق کرد."

فهرست مطالب

این کتاب فهرست ندارد.

%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

کتاب های دیگر انتشارات رهام اندیشه

نظرات کاربران

×
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:

برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد

*امتیاز دهید
Captcha
پاک کردن
برچسب ها