×

جستجو

×

دسته بندی ها

×
توجـه
برای استفاده از نسخه ویندوزی به رمز عبور نیاز دارید درصورتیکه رمزعبور ندارید بعدازنصب، بر روی لینک " رمز عبور را فراموش کرده ام" کلیک کنید.
دانلود نسخه ویندوز

دانلود کتاب از اپلیکیشن کتابچین

×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای دریافت لینک دانلود شماره همراه خود را وارد کنید
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای مطالعه نمونه کتاب، ابتدا اپلیکیشن کتابچین را نصب نمایید.
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
دانلود رایگان نسخه ios
دانلود از اپ استور
کاک طاهر

دانلود کتاب کاک طاهر

کاک طاهر
برای دانلود این کتاب و مطالعه هزاران عنوان کتاب دیگر، اپلیکیشن کتابچین را رایگان دانلود کنید.
%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

جزئیات
فهرست

نام کتاب : کاک طاهر

نویسنده : جلیل امجدی

ناشر : فاتحان

تعداد صفحات : 152 صفحه

شابک : 978-600-7496-60-2

تاریخ انتشار : 1395

رده بندی دیویی : 955/0843092

دسته بندی : زندگینامه و خاطرات , شهدا

نوع کتاب : PDF

قیمت نسخه الکترونیک : 15500 تومان


معرفی کتاب

"کاک طاهر"
کتاب حاضر اثری از جلیل امجدی می باشد که توسط انتشارات فاتحان منتشر شده است.
مجموعه ی پیش رو شامل زندگی نامه داستانی شهید محمدطاهر عبدالله زاده می باشد.
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
"وقتی تظاهراتی شکل می گرفت، گروه ضربت او وارد می شد و اجازه نمی داد چماق داران به مردم نزدیک شوند. روزی که موج جمعیت به طرف پارکِ بزرگ شهر رفت؛ برای تخریب دستگاه های کوچک و بزرگ ساخت مشروبات الکلی، طاهر جلوتر از آنها می رفت و اوباشی را که هنوز مقاومت می کردند، تا هفت کوچه و هفت محله عقب راند. پارک از فروشنده ها و سازنده های مشروبات الکی خالی شد. بعد ازآن نقشه ریختند شهربانی را بگیرند. تسلیم شهربانی یعنی سقوط حکومت شاهنشاهی در پاوه. از روستاهای دور و نزدیک پاوه مثل ساتیاری و زردویی، پیر و جوان آمدند برای محاصر هی شهربانی. عده ای تفنگ های قدیمی داشتند؛ ام یک، برونو. چندتایی هم تفنگ شکاری دولول و سرپُر و کمرشکن داشتند؛ تفنگ هایی که با آن به شکار کل و قوچ می رفتند و خرس را هم از پا درمی آورد. آن هایی هم که تفنگ نداشتند، مسلح به چوب و چماق و سنگ بودند. شهربانی دو در داشت، دری کوچک و دری بزرگ. طاهر درِ بزرگ را انتخاب کرد که به انبار اسلحه نزدیک تر بود. برای نزدیک شدن به شهربانی، مسیرِ باغ های میوه را انتخاب کردند که به چشم نیایند. محمدنعیم سهرابی و حاج مجید، این طرف و آن طرف طاهر می دویدند سمتِ شهربانی. طاهر، محمدنعیم را از روزهای جوانی می شناخت. دوستی شان مال وقتی بود که هجده یا نوزده ساله بودند. با هم می رفتند به روستای طویله ی عراق و با اسب و قاطر، بارِ هیزم می آوردند به شهرهای اطراف برای فروش. طاهر دامدار و قاطردار بود. محمدنعیم را با خودش می برد. گاهی از آن جا دو جوالِ اسبی را پارچه بار می زدند. قبل از روستای شرکان، باید از روی پُلی چوبی و شکسته می گذشتند. محمدنعیم می ترسید و همیشه با چشم های بسته از پُل رد می شد. طاهر یک بار متوجهش شد و گفت: «لااقل با اون دستت که روی چشمت نیست، بارِ حیوان رو بگیر که نیفته توی رودخونه... »"
 

فهرست مطالب

این کتاب شامل هشت فصل می باشد.

%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

نظرات کاربران

×
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:

برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد

*امتیاز دهید
Captcha
پاک کردن
برچسب ها