دانلود کتاب تنهایی
نویسنده: سیما سروشه
ناشر : هنر پارینه
نویسنده: سیما سروشه
ناشر : هنر پارینه
نام کتاب : تنهایی
نویسنده : سیما سروشه
ناشر : هنر پارینه
تعداد صفحات : 436 صفحه
شابک : 978-622-99041-3-8
تاریخ انتشار : 1397
رده بندی دیویی : 62/8فا3
دسته بندی : رمان های ایرانی
نوع کتاب : Epub
قیمت پشت جلد : 53000 تومان
قیمت نسخه الکترونیک : 15100 تومان
"تنهایی"
رمان تنهایی اثری از سیما سروشه می باشد که توسط انتشارات هنر پارینه منتشر شده است.
همه ما یه کتاب زندگی داریم . کتابی که مقدمه اش مال قبل از بدنیا اومدن ماست. و تا امروز به هر خط و نقشی نوشته و پیش اومده فصل های گذشته رو میتونیم ورق بزنیم و مرور کنیم ولی گاهی واقعاً نمیتونیم غلط گیری کنیم و باید همون طور که هست ، فقط به خاطر بیاریم. باید به فکر فصل های جدید زندگی مون باشیم تا بدون خط خوردگی و تمیز و خوش نقش باشه....
این رمان روایت زندگی پسر جوانی است که وابستگی شدیدی به پدر خود داشت و به دلیل ازدواج مجدد مادر خود، از خانواده جدا شده و به تنهایی زندگی می کند. پس از مدتی برای کار به خارج از کشور می رود و با سرمایه ایی که جمع می کند به ایران بازگشته و کسب و کاری پر رونق را شروع می کند. اما باز هم احساس تنهایی می کند. بعد از آشنایی اتفاقی با یک پیرزن و نوه اش، زندگی این پسر جوان، دچار تغییر شده و سرزندگی و شادی وارد زندگیش می شود. در ادامه او یک دختر بی سرپرست را ملاقت می کند و از سر دلسوزی ..... .
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
" پاهاش درد گرفته بود و سرمای آخر شب پاییزی تامغز استخون هاش نفوذ کرده بود. از دوچرخه پیاده شد و در حالی که اونو دنبالش می کشید قدم زنان توی پیاده رو راه افتاد. ساعت از دوازده گذشته بود و تقریباً هیچ کس توی پیاده رو و خیابون دیده نمی شد بجز تک و توک ماشینهای عبوری که اونها هم توی خلوت بعد از نیمه شب پر سرعت در حال عبور بودند. اشکهایی که روی صورتش ماسیده بود باعث سوزش بیشتر صورتش می شد. اما دلش بیشتر می سوخت.
برای خودش و برای باباش که حالا چهار سال بود زیر خاکهای سرد رفته بود و کیوان رو در حسرت دیدارش گذاشته بود.
خاطره آخرین خداحافظی بابا رو نمی تونست از ذهنش پاک کنه. اون روز سه بار بابا برگشت خونه تا چیزهای جزئی رو که فراموش کرده بود برداره و آخر سرخودش با لبخند گفت: نمیدونم چرا این دفعه همه اش یه چیزی یادم میره انگار قسمت نیست برم . مامان خندید و گفت بس کن صادق تنبلی رو بذار کنار زودتر برو... و همون رفتن شد که دو روز بعد خبرشوم تصادف رو براشون آوردند... و حالا یه تازه از راه رسیده مثل مسعود داشت می اومد خودش رو جایگزین اون کنه! واقعاً کی لیاقت جانشینی صادق رو داشت؟ مردی که عاشق زن و بچه هاش بود و از لحظه ایی که پاشو توخونه میگذاشت بچه ها مثل کسی که هم بازی تازه ای پیدا کرده باشند خوشحال می شدند. "
این کتاب فهرست ندارد.
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد
بعضی وقتها ادم ها مشکل مالی ندارند ولی حال خوبی هم ندارند و از درون احساس تنهایی می کنند این کتاب هم همچین داستانی داره کتاب خوب و ساده ای هستش .
1400-06-02
یه کتاب عالی از یه نویسنده عالی
1398-06-26
با خواندن این کتاب یه حس خاص و جدیدی رو تجربه می کنید . کتاب خوب و جالبیه حتما بخونیدش.
1400-06-02