دانلود کتاب آلیس کنار آتش

معرفی کتاب

"آلیس کنار آتش"
کتاب حاضر با عنوان اصلی (Aliss at the fire) اثری از یون فوسه (John Fosse) می باشد که با ترجمه ای از الهه ارومیه توسط انتشارات ماهابه منتشر شده است.
یون فوسه درسال 1959 دریک جامعه ی کوچک روستایی به نام استراندبارم (Strandebarm) در نزدیکی یکی ازمعروف ترین آب دره های نروژ (Hardangerfjorden) به دنیا آمد. در آنجا مجموعه ای از کشتزارهای کوچک وجود دارد که چندین خانواردرآنجا زندگی می‌کنند.در بین خانه های روستایی دوخانه نزدیک به هم وجود دارد که برای صدها سال متعلق به خانواده ی او بوده است. زمانی که یون فوسه آنجا زندگی‌ می‌کرد، پدربزرگش نیز در یکی ازآنها زندگی می کرد وخانواده ی خودش هم درخانه دیگر.پدرش مسوول مراقبت از کل خانواده بودو علاوه بر آن یک فروشگاهی را هم در دهکده اداره می کرد.او دو خواهر کوچک تر از خود دارد که هردو آنها درحال حاضرمعلم هستند.دلبستگی و علاقه اصلی اش در سنین نوجوانی وجوانی موسیقی بود و برای مدت نسبتاً طولانی نوازنده گیتار بود.درشانزده سالگی برای رفتن به دبیرستان، خانه را ترک کرد. سپس در نوزده سالگی به برگن رفت ودر دانشگاه این شهرمشغول تحصیل شدو پس ازتحصیل و مطالعه در زمینه های جامعه شناسی،فلسفه و به طورعمده ادبیات تطبیقی،موفق به اخذ مدرک کارشناسی‌شد.اولین رمانش، در بیست وسه سالگی و با نام «قرمز، سیاه» چاپ شد. تاکنون حدود پنجاه کتاب از او در قالب رمان، مجموعه داستان کوتاه،شعر،مقاله، ادبیات کودک و نوجوان وتعداد زیادی نمایشنامه چاپ شده است.
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
" اگرچه خانه آنها قدیمی‌است، داخل اتاق‌ها گرم است. اجاق خوبی دارند که داخلش‌آتش هست وچوب،‌همان چوبی‌است که خودش در تابستان، تهیه کرده و آن را بریده بود و در پاییز آن را به اندازه مناسب با اره بریده و طوری کپه کرده بود که خوب خشک شود.اشلی فکر کرد حالا چوب زیاد دارند وخانه گرم است. قبل از آن که بیرون برود، کنده‌ای در اجاق انداخته بود و احتمالاً زیگنی هم چوب‌های بیشتری داخل اجاق انداخته تا آتش خاموش نشود.حتماً این کار را کرده بنابراین داخل اتاق به اندازه کافی گرم و خوب است. اشلی این طور فکرمی‌کند وبرای برگشت به خانه‌قدیمی،شروع به‌بالارفتن ازجاده کوچک می‌کند.حالا دیگر نمی‌تواند بایستد وآن پایین به ساحل نگاه ‌کند.باید به خانه برود و نمی‌تواند دوباره به رفتن به سمت آب‌دره فکر کند.او به فکر فرو می‌رود و مکث می‌‌کند و برمی‌گردد ومی‌بینددرساحل‌هنوز‌آتش‌روشن است اما این بار کوچکتر است. حالا فقط آتش کمی می‌بیند که دارد می‌سوزد.فکر می‌کند آیا آتش قبلاً خاموش شده یا این آتشِ‌دیگری است؟ می‌شود این آتش دیگری باشد. بله، این باید آتش‌دیگری باشد؟زیرا آتشی که قبلاً دیده بود، خیلی بزرگتر بود.واقعاً آتش عظیمی بود، بزرگ وقوی اما حالا آتش کوچکی‌را درحال‌ سوختن‌ می‌دید.اشلی‌فکر می‌کند و نگاهش‌را ‌به سمت خانه بر‌ می‌گرداند، به سمت خانه قدیمی،به سمت پنجره و زیگنی که با موهای کوتاه وسیاهش، آنجا ایستاده و بیرون را نگاه می‌کند."