×

جستجو

×

دسته بندی ها

×
توجـه
برای استفاده از نسخه ویندوزی به رمز عبور نیاز دارید درصورتیکه رمزعبور ندارید بعدازنصب، بر روی لینک " رمز عبور را فراموش کرده ام" کلیک کنید.
دانلود نسخه ویندوز

دانلود کتاب از اپلیکیشن کتابچین

×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای دریافت لینک دانلود شماره همراه خود را وارد کنید
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای مطالعه نمونه کتاب، ابتدا اپلیکیشن کتابچین را نصب نمایید.
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
دانلود رایگان نسخه ios
دانلود از اپ استور
افسانه های کهن ایرانی - درویش و اژدهای هفت سر

دانلود کتاب افسانه های کهن ایرانی - درویش و اژدهای هفت سر

افسانه های کهن ایرانی - درویش و اژدهای هفت سر
برای دانلود این کتاب و مطالعه هزاران عنوان کتاب دیگر، اپلیکیشن کتابچین را رایگان دانلود کنید.
%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

جزئیات
فهرست

نام کتاب : افسانه های کهن ایرانی - درویش و اژدهای هفت سر

نویسنده : پروانه چترروز تاجانی

ناشر : آتریسا

تعداد صفحات : 96 صفحه

شابک : 978-600-6723-06-8

تاریخ انتشار : 1391

رده بندی دیویی : 398/20955

دسته بندی : داستان های کوتاه

نوع کتاب : Epub

قیمت نسخه الکترونیک : 25000 تومان

قیمت با 50% تخفیف: 12500 تومان


معرفی کتاب

"افسانه های کهن ایرانی" / درویش و اژدهای هفت سر و 14 داستان دیگر
کتاب حاضر اثری از پروانه چتروز تاجانی می باشد که توسط انتشارات آتریسا منتشر شده است.
این مجموعه شامل افسانه های کهن قدیمی می باشد که در بردارنده ی داستان درویش و اژدهای هفت سر و 14 داستان دیگر می باشد.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
" یکی بود یکی نبود. در روزگار گذشته پادشاهی بود به نام حاتم‌براه. قصری داشت با هفت دروازه. هر کس می‌آمد هر دری را می‌زد صد تومان می‌گرفت. یک روز یک درویشی آمد و هر هفت تا در را زد و هفت صد تومان گرفت. حاتم‌براه گفت: ای درویش چه قدر طمع داری، لااقل سهم دیگران را هم می‌گذاشتی بماند!
درویش گفت: این چه جور سخاوتی است؟! برو از فلان دختر در فلان جا یاد بگیر ببین چه جور می‌بخشد! گفت: چه طور؟ گفت: هر کس در خانه‌ی او می‌رود در ظرف طلا غذایش می‌دهند و ظرف را هم به خودش می‌بخشند. حاتم‌براه راه افتاد و پرسان پرسان آمد تا حال تفصیل قضیه را خودش ببیند. در خانه‌ی دختر را زد دید کُلفت و نوکرها یک غذای چرب و نرمی در ظرف و ظروف طلا و نقره برایش آوردند و ظرف‌ها را هم به خودش بخشیدند. حاتم‌براه با خودش گفت: باید سر از کار این دختر در بیاورم. رفت پیش دختر و گفت: من حاتم‌براهم فلان جا حکومت می‌کنم و چنینم و چنانم و خلاصه آمده‌ام که ببینم تو این همه مال و منال را از کجا آوردی و چرا این همه می‌بخشی؟ دختر گفت: ای حاتم‌براه، من هم یک مطلبی دارم، اوّل آن را روشن کن. اگر کردی، من هم حکمت ثروت و سخاوتم را می‌گویم! حاتم‌براه گفت: بگو.
گفت: در فلان جا یک شخصی هست چهار تا تنور دارد و هشت تا شاطر و چهار تا قاطر. هر روز نان می‌پزد و بار قاطرها می‌کند و می‌برد کنار دریا می‌ریزد توی آب. اگر از کار او سر درآوردی من هم حکایت خودم را می‌گویم. حاتم‌براه آدرس گرفت و آمد پیش آن شخص، گفت: این همه نان را چرا هر روز به دریا می‌ریزی؟ گفت: ای حاتم‌براه، من یک مطلبی دارم اوّل جوابش را بیاور تا من هم حکایت حال خودم را برایت بگویم. گفت: بگو. گفت: در فلان جا یک شخصی است هر روز یک مقدار زیادی پارچه‌ی چیت بار خر می‌کند و می‌برد سر رودخانه و می‌شوید، خشک می‌کند و بعد می‌اندازد به رودخانه تا آب ببردشان. برو و از او بپرس که حکمت این کارش چیست؟ حاتم‌براه راه افتاد و آمد تا رسید به آن شخص. قصه‌اش را به او گفت."

فهرست مطالب

گل به صنوبر چه کرد؟

قصه ی طوطی

قصه ی حاتم براه

شیرویه

قنبر خوش شانس

قصه در قصه

قصه ی چوپان زاده

کله کدو

شیطان و فرعون

کچل و شیطان

فلک ناز

قصه ی آه

دختر ابریشم کش

درویش و اژدهای هفت سر

دختر شاه نارنج

 

%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

کتاب های دیگر انتشارات آتریسا

نظرات کاربران

×
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:

برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد

*امتیاز دهید
Captcha
پاک کردن
برچسب ها