×

جستجو

×

دسته بندی ها

×
توجـه
برای استفاده از نسخه ویندوزی به رمز عبور نیاز دارید درصورتیکه رمزعبور ندارید بعدازنصب، بر روی لینک " رمز عبور را فراموش کرده ام" کلیک کنید.
دانلود نسخه ویندوز

دانلود کتاب از اپلیکیشن کتابچین

×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای دریافت لینک دانلود شماره همراه خود را وارد کنید
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای مطالعه نمونه کتاب، ابتدا اپلیکیشن کتابچین را نصب نمایید.
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
دانلود رایگان نسخه ios
دانلود از اپ استور
راز سر به مهر

دانلود کتاب راز سر به مهر

راز سر به مهر
برای دانلود این کتاب و مطالعه هزاران عنوان کتاب دیگر، اپلیکیشن کتابچین را رایگان دانلود کنید.
%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

جزئیات
فهرست

نام کتاب : راز سر به مهر

نویسنده : حسین فروغی

ناشر : ستاد اقامه نماز

تعداد صفحات : 64 صفحه

شابک : 978-964-537-161-4

تاریخ انتشار : 1396

رده بندی دیویی : 297/353

دسته بندی : فقه و اصول ، احکام, داستان و رمان مذهبی

نوع کتاب : PDF

قیمت نسخه الکترونیک : 13300 تومان


معرفی کتاب

"راز سر به مهر" / حکایت های نماز در متون کهن
کتاب حاضر اثری از حسین فروغی می باشد که توسط انتشارات ستاد اقامه نماز منتشر شده است.
مجموعه پیش رو به حکایت هایی درباره نماز از زمان های گذشته در متون کهن پرداخته است. در این کتاب ابتدا نکاتی درباره نیایش وعبادت خداوند بیان شده است. بعد از هر نکته کلیدی یک حکایت قدیمی از متون کهن برای این نکته ذکر می شود.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
"- کسی که باور کند نماز بهترین دوست و یاور در فرصت های تنهایی قبر است با نماز رفیق می شود و با دل و جان با او دوستی می کند. آن وقت دیگر لازم نیست کسی مدام صدا بزند که: آی فلانی نمازت قضا نشود!
حکایت:
ثروتمندی را زر و سیم بسیار بود و بنده و خدمتکار بی شمار. در میان ایشان غلامی پارسا و خداپرست و دیندار که هرگز به راه گمراهان نمی رفت و نمازش ترک نمی شد. همه شب به نماز می ایستاد و تا سپیده صبح با خدا راز و نیاز داشت. شبی خواجه به غلام گفت: «امشب چون برای دوگانه برخاستی مرا نیز از برای آن بیدار کن.»
 غلام گفت:«ای خواجه! سوالی دارم.»
 گفت: «بگو!»
 پرسید:«بانویی که درد زایمان او را فرا می گیرد و او در خواب باشد چه کسی او را بیدار می کند؟»
خواجه فورا پاسخ داد: «همان درد»
غلام گفت:«ای خواجه! تو را هم اگر دردی بودی همان تو را کافی بود. برو ذوق عشق پیدا کن! که ذوق بیدارت کند.»"
 

فهرست مطالب

پرواز ممنوع
ضمانت خدا
بهترین دوست
بهترین شریک
بهترین حالت
بهترین راه
پیکِ خدا
فاصلۀ ایمان و کفر
سفرۀ میهمانی
شادیِ غمانگیز
شاه کلید
داروی تکبر
عابد واقعی
غریب واقعی
رسول مهربانیها
خوف و رجا
ریشۀ بد یها
اذن ورود
وعدۀ دیدار
گریه برای که؟
فرصت طلایی
آغوش خدا
نماز جماعت بدون امام
منتظر بر دروازه
مقام مولا
گپ دوستانه
امید دراز
آمادۀ پرواز
زینت دوش نبی
کتابنامه

%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

نظرات کاربران

×
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:

برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد

*امتیاز دهید
Captcha
پاک کردن
برچسب ها