دانلود کتاب خودتان را بهتر بشناسید
نویسنده: دیوید جی. لیبرمن
ناشر : نسل نو اندیش
نویسنده: دیوید جی. لیبرمن
ناشر : نسل نو اندیش
نام کتاب : خودتان را بهتر بشناسید
نویسنده : دیوید جی. لیبرمن
ناشر : نسل نو اندیش
مترجمان : شمس الدین حسینی, الهام آرام نیا
تعداد صفحات : 443 صفحه
شابک : 978-964-236-687-3
تاریخ انتشار : 1394
رده بندی دیویی : 158/1
دسته بندی : کتابهای روانشناسی, خودشناسی و خودسازی
نوع کتاب : Epub
قیمت نسخه الکترونیک : 79900 تومان
"خودتان را بهتر بشناسید" / چگونه با واقع نگری می توانید به افکار و رفتار هایتان بنگرید و از باورهای ناسالم رها شوید!
کتاب حاضر با عنوان اصلی (Instant analysis) اثری از دیوید جی. لیبرمن (David Lieberman) می باشد که با ترجمه ای از شمس الدین حسینی و الهام آرام نیا، توسط انتشارات نسل نو اندیش منتشر شده است.
کتاب حاضر را نوشته شد، زیرا نویسنده متوجه این حقیقت تلخ شد که بسیاری از افراد شور و هیجانی نسبت به زندگیشان ندارند، مگر آن که انگیزه کافی به دست آورند. بی حوصلگی و سردی جایگزین شور و هیجان شده است. آن ها از نظر روحی و جسمی ، خسته و تحلیل رفته اند، این نوع زندگی شیوه شایسته ای نیست. این کتاب برای افرادی است که می خواهند شور و هیجان را به زندگیشان بازگردانند.
لیبرمن در مورد نگارش این کتاب می گوید: بعد از تحقیقات و مصاحبه های فراوان متوجه حقیقت جالبی شدم. بیشتر آدم ها خوشحال هستند؛ آن ها به فردی که می خواهند باشند و زندگی که مشتاق آن هستند، بسیار نزدیکند، با این وجود گرفتار زندگی ملال آور شده اند. آن ها سعی می کنند برای کسب شور و هیجان و هدف مندی تغییر رویه دهند؛ اما هیچ اراده، انگیزه، قاطعیت یا نظم و برنامه ریزی نمی تواند شور و هیجان را به زندگیشان بازگرداند. شاید زنده باشند؛ اما شادی یا نشاط ندارند. آنها فقط روزها را سپری می کنند؛ اما زندگی نمی کنند.
اگر بر افکار و احساسات خود تمرکز داشته باشید، می توانید نشاط و شادابی را وارد زندگیتان کنید و آن را از حالت سردی و یکنواختی درآورید. اگر بی هوش شوید، درد حاصل از بریدگی را احساس نمی کنید؛ اما اگر هوشیار باشید، درد را احساس کرده و برای رفع آن به سرعت اقدام می کنید. همان طور که باید مواظب آسیب بدنی باشید، باید نسبت به درد و رنج های روان شناختی خود نیز آگاهی داشته باشید. آگاهی نسبت به درد و رنج، شما را هوشیار و مراقب نگه می دارد و به طور ناخودآگاه عادات و رفتارها را از بین می برد.
این کتاب از طریق یک فرایند پنج مرحله ای به شما نشان می دهد که چگونه از زندگی شرطی شده، رها شوید. هنگامی که افکار شما خودآگاه باشد، رفتارتان نیز با طراوت خواهد بود. آگاهی فکری موجب نشاط رفتارها می شود و به خاطر این که افکارتان ناخودآگاه و مکانیکی نیست، عادت ها؛ قدرت و ثباتشان را از دست می دهند و به راحتی از روند زندگیتان حذف می شوند. زمانی که از الگوها، نگرش ها، تصورات، باورها و رفتارهای خشک و وسواسی رها می شوید؛ می آموزید که چگونه کنترل زندگیتان را در اختیار بگیرید. کتاب حاضر به شما خواهد گفت؛ چگونه به جای واکنش بر مبنای افکار و عادات شرطی شده، زندگی کنید و شما می آموزید؛ چگونه قبل از هرگونه اقدامی، ابتدا خوب بیندیشید. پس برای زندگی کردن آماده شوید.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
" به عنوان یک موجود اجتماعی، ما انسان ها معمولا به دیگران نگاه می کنیم تا بفهمیم چگونه باید رفتار کنیم. بسیاری از ما دنباله رو هستیم، نه رهبر؛ همچنین تمایل داریم همان مسیری که در گذشته دیگران رفته اند، طی کنیم و به ندرت در مسیر مشخص خودمان حرکت می کنیم. ترجیح می دهیم دیگران نیز معیارهای مان را تعیین کنند، سپس بر مبنای همان معیارها رفتار می کنیم و مراقب هستیم دردسر درست نکنیم. به همین علت، در نمایش های طنز تلویزیونی از ترفند صدای خنده استفاده می کنند. آیا فکر می کنید اگر دیگران به چیزی بخندند، شما هم باید بخندید؟ بسیاری از اشخاص چنین باوری دارند.
چنین طرز رفتاری در بسیاری از دیگر جنبه های زندگیتان نیز دیده می شود. هنگامی که اجازه می دهید دیگران رفتار شما را تحت تاثیر قرار دهند، خواسته ها و نیازهای خودتان را نادیده می گیرید تا از طرف دیگران پذیرفته شوید. اشخاصی که اعتمادبه نفس بالایی دارند، اگر در شرایطی با اکثریت توافق نداشته باشند، احتمال کمی وجود دارد که تحت تاثیر اکثریت قرار بگیرید. آن ها از اهدافشان آگاه هستند و اگر هم تنها بمانند، اهمیتی نمی دهند؛ اما شما نمی خواهید به عنوان یک متفکر مستقل در کانون توجه قرار بگیرید. از دید شما، این برچسب موجب انزوایتان می شود؛ همچنین ترجیح می دهید همرنگ جماعت و بخشی از آن ها باشید. به همین علت است که اغلب قضاوت هایتان را بر مبنای رفتار دیگران می سنجید. اگر در بزرگراه ببینید خودرو های زیادی در مسیر خلاف شما حرکت می کنند، شک می کنید که نکند شما دارید مسیر را اشتباه می روید. در رستوران از دیگران می پرسید که می خواهند چه غذایی سفارش بدهند. شما می خواهید مطمئن شوید غذایی را سفارش می دهید که از نگاه دیگران مناسب باشد.
حکایتی جالب از مردی فرزانه وجود دارد که مشتاقانه از چیزی که به آن باور داشت، دفاع میکرد. دوستی از او پرسید: «گمان میکنی در حال انجام چه کاری هستی؟ تو نمیتوانی دنیا را تغییر دهی». مرد فرزانه در پاسخ گفت: «شاید این گونه باشد؛ اما دنیا نیز نمی تواند مرا تغییر دهد»، پس خودتان باشید.
حال برای حل این مشکل چه باید کرد؟...."
مقدمه
تحلیل سریع
بخش اول: زمان آن فرا رسیده که تغییر و پیشرفت کنید!
مرحله اول: تحليل سريع
چرا همیشه در آینه به خودم خیره میشوم؟
چرا احساس میکنم حتما باید زودتر از حد معمول به محل ملاقات برسم؟
چرا دربارهی نجات دیگران و کمک به آنها، خیالپردازی میکنم؟
چرا دربارهی داشتن قدرتهای ویژه مثل تلهپاتی یا ذهنخوانی خیالپردازی میکنم؟
چرا وقتی تنها هستم، حتما باید رادیو یا تلویزیون روشن باشد؟
چرا برخی اشخاص میتوانند بهراحتی مرا اذیت کنند؟
چرا خیلی فراموشکارم؟
چرا بهراحتی دلسرد و ناامید میشوم؟
چرا برای يك تصمیمگیری ساده به زمان طولانی نیاز دارم؟
چرا هیچ علاقهای به برنامهریزی برای آینده ندارم؟
چرا کارهایی که انجام آنها فقط چند ثانیه طول میکشد، به تعویق میاندازم؟
چرا نمیتوانم در زندگی بهراحتی نظم و انضباط داشته باشم؟
چرا احساس میکنم با ساختار منظمتر در زندگی شاد و سازندهتر خواهم بود؟
چرا دیگران را معطل خودم نگه میدارم؟
چرا حتی وقتی با دیگران هستم، هنوز هم احساس تنهایی میکنم؟
چرا باک بنزین ماشینم را پر نمیکنم؛ یعنی تا زمانیکه بنزین آن تمام نشود، به پمپ بنزین نمیروم؟
چرا کلیدها، مدارک و دیگر وسایلم را سر جایشان نمیگذارم؟
چرا اینقدر بیکفایتم؟
چرا به خودکشی فکر میکنم، درحالیکه قصد انجام آنرا ندارم؟
چرا سادهترین مسائل را پیچیده میکنم؟
چرا به قضا و قدر باور دارم؟
چرا به آسانی حواسم پرت میشود؟
چرا به این موضوع فکر میکنم که در جمع رفتارهای نامناسب انجام دهم؟
چرا از خشمگین بودن لذت میبرم؟
چرا احمقانهترین کارها را انجام میدهم؟
چرا احساس میکنم، دوستداشتنی نیستم؟
چرا ترجیح میدهم بهجای خودم بیشتر به دیگران کمک کنم؟
چرا در حق اشخاصی که هیچ علاقهای به آنها ندارم، لطف میکنم؟
چرا آدمیدنبالهرو و همرنگ جماعت هستم؟
چرا نسبت به خودم خیلی سختگیر هستم؟
چرا رفتارم تحتتاثیر رفتار دیگران قرار میگیرد و تغییر میکند؟
چرا روحیهی رقابتجوییام شدید است؟
چرا احساس میکنم، باید دیگران را کنترل کنم؟
چرا در درون امیدوارم دیگران ضربه بخورند؟
چرا کوچکترین و بیاهمیتترین مسائل ذهنم را درگیر میکنند؟
چرا بعد از هر اتفاق خوب، میترسم اتفاق بدی برایم بیفتد؟
چرا برای تایید گرسنگی یا خستگیام به ساعت نگاه میکنم؟
چرا گرفتار حس آزاردهندهای میشوم که میگوید چیزی را فراموش کردهام؟
چرا میترسم عزیزانم آسیب ببينند یا کشته شوند؟
چرا خیلی حساس و عصبیام؟
چرا درخواست کمک از دیگران برایم دشوار است؟
چرا با کسانیکه برایم مهم هستند، بدرفتاری و حتی بیرحمانه برخورد میکنم؟
چرا جذب آدمهای نامناسب میشوم و به رابطههای ناسالم ادامه میدهم؟
چرا از شایعهپراکنی و حرفزدن پشت سر دیگران لذت میبرم؟
چرا از شنیدن رازها و اعترافهای دیگران لذت میبرم؟
چرا به تواناییهايم اعتماد ندارم؟
چرا نیاز دارم مطمئن شوم همه مرا دوست دارند و به من اهمیت میدهند؟
چرا از تعریف و تمجید دیگران ناراحت میشوم؟
چرا برای مسائلی که تحت کنترل من نیست، احساس گناه میکنم؟
چرا حتی وقتی مرتکب اشتباهی نشدهام، باز هم معذرت میخواهم؟
چرا اینقدر خرافاتیام؟
چرا اینقدر بهنظر دیگران اهمیت میدهم؟
چرا نمیتوانم ابراز وجود کنم؟
چرا احساس میکنم، هیچ چیزی مرا خوشحال نمیکند؟
چرا این قدر در زندگی ناامیدم؟
چرا در مورد دیگران سریع قضاوت میکنم؟
چرا احساس میکنم زندگی خوبم خراب خواهد شد؟
چرا کارهایی را که میدانم مرا خوشحال میکنند، انجام نمیدهم؟
چرا احساس میکنم اگر هر چیز ارزشمندی بهدست آورم، آنرا از دست خواهم داد؟
چرا دربارهی مسائلی که هرگز اتفاق نخواهند افتاد یا مواردی که هیچ کنترلی روی آنها ندارم، نگرانم؟
چرا کاری را نیمه تمام رها میکنم، درحالیکه میدانم باید آنرا دوباره انجام دهم؟
چرا اینقدر از صاحبان قدرت میترسم؟
چرا بدون دلیل احساس میکنم بیرمق و بیانرژیم؟
چرا شتابزده نتیجهگیری میکنم و شرایط را آنطورکه میخواهم استنباط میکنم؟
چرا موضوع مرگ فکرم را به خود مشغول کرده است؟
چرا خودم را در موقعیتهایی میبینم که احساس میکنم کنترلی بر آنها ندارم؟
چرا از پذیرش مسئولیت فرار میکنم؟
چرا بسیار حساس و زودرنجم؟
چرا اینقدر گوشهگیرم؟
چرا میخواهم بیمار یا مصدوم شوم؟
چرا احساس میکنم آدم بسیار بدشانسی هستم؟
چرا احساس میکنم آدم نالایقی هستم؟
چرا با خودم حرف میزنم؟
چرا بیشتر اوقات مشغول رویاپردازی و خیالبافیام؟
چرا همیشه به دلیلتراشی متوسل میشوم؟
چرا ترک عادت مخرب برایم دشوار است؟
چرا تلاشهایم را بیاهمیت جلوه میدهم؟
چرا احساس میکنم آدم مهمی نیستم؟
چرا منفینگر هستم؟
چرا وقتی گرسنه نیستم، غذا میخورم؟
چرا در حالیکه قابلیتهای زیادی دارم، پیشرفتم کم است؟
چرا ظاهرم تمام فکرم را به خود مشغول کرده است؟
چرا از رویارویی با واقعیت اجتناب میکنم؟
چرا بعضی روزها انرژی زیادی دارم و بعضی روزها حتی نمیتوانم از تخت بیرون بیایم؟
چرا احساس میکنم باید خودم را با دیگران مقایسه کنم؟
چرا در حالیکه آدم خوبی هستم، کارهای خیلی بدی انجام میدهم؟
چرا اینقدر شکاک هستم؟
چرا احساس میکنم هیچ کس مرا نمیشناسد یا درک نمیکند؟
چرا از خودم بهتر مراقبت نمیکنم، درحالیکه آدم تنبلی نیستم!؟
چرا غذاهایی میخورم که میدانم مرا بیمار میکنند؟
چرا هر چیزی را موشکافانه مورد تحلیل و بررسی قرار میدهم؟
چرا در پی چیزهایی میروم که خواهانش نیستم؟
چرا در گذشته زندگی میکنم؟
چرا اینقدر ناامیدم؟
چرا احساس میکنم ارتباطم با خودم و دیگران گسیخته شده است؟
چرا مشتاق جلبتوجه و خودنمایی هستم؟
چرا نسبت به طرد شدن خیلی حساسم؟
چرا اینقدر تنبلم؟
چرا احساس میکنم از نظر اخلاقی نسبت به دیگران برترم؟
چرا اینقدر فکرم بسته است؟
بخش دوم: هنوز به پایان نرسیده است!
مرحله دوم: مسئولیت زندگیتان را بپذیرد
مرحله سوم: آگاه شوید و تغییر کنید
مرحله چهارم: توجیه رفتارهای قدیمی
مرحله پنجم: شروع کنید
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد