×

جستجو

×

دسته بندی ها

×
توجـه
برای استفاده از نسخه ویندوزی به رمز عبور نیاز دارید درصورتیکه رمزعبور ندارید بعدازنصب، بر روی لینک " رمز عبور را فراموش کرده ام" کلیک کنید.
دانلود نسخه ویندوز

دانلود کتاب از اپلیکیشن کتابچین

×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای دریافت لینک دانلود شماره همراه خود را وارد کنید
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای مطالعه نمونه کتاب، ابتدا اپلیکیشن کتابچین را نصب نمایید.
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
دانلود رایگان نسخه ios
دانلود از اپ استور
داستان هایی از شاهنامه

دانلود کتاب داستان هایی از شاهنامه

داستان هایی از شاهنامه
برای دانلود این کتاب و مطالعه هزاران عنوان کتاب دیگر، اپلیکیشن کتابچین را رایگان دانلود کنید.
%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

جزئیات
فهرست

نام کتاب : داستان هایی از شاهنامه

نویسنده : مرتضی خبازیان زاده

ناشر : ژرف

تعداد صفحات : 176 صفحه

شابک : 964-8925-17-8

تاریخ انتشار : 1389

رده بندی دیویی : 8فا3/62

دسته بندی : ادبیات ایران, مشاهیر و بزرگان, داستان های کوتاه

نوع کتاب : PDF

قیمت نسخه الکترونیک : 24000 تومان


معرفی کتاب

"داستان هایی از شاهنامه"

کتاب حاضر اثری از مرتضا خبازیان زاده می باشد که توسط انتشارات ژرف منتشر شده است.

شاهنامه فردوسی به تنهایی از همه ی مأثر ملی بیشتر و بهتر توانسته است در زنده نگه داشتن نام و نشان ایرانی و دمیدن روح مردانگی و جوانمردی و شهامت در مردم این مرز و بوم مؤثر واقع گردد و یک پارچگی و استقلال کشور را تضمین نماید. نقش فردوسی را در تجدید حیات ملی ایران هرگز نمی توان فراموش کرد. فردوسی بر ستیغ شکوهمندانه ایران دوستی و ملت گرایی، عقاب آسا آشیان داشته است. دراین اثر با داستان هایی از شاهنامه آشنا می شوید.

 

در بخشی از این کتاب می خوانیم:

"توس به رستم نزدیک شد و در برابر تهمتن ایستاد. رستم هنوز نعره می کشید و نفس در سینه ی پهلوانان نامدار ایرانی حبس بود. کاوس با خشم به رستم نگاه می کرد و از یادآوری گرفتاری های کوچک و بزرگ که رستم یکی یکی نام می برد خشمگین بود. دیو سفید، ارژنگ دیو، اکوان دیو، مازندران و زندان کوران، جنگ های هاماوران.

جهان در سکوت فرو رفت و دست رستم مشت شد و چون سنگ سفیدی بالا رفت و چون پتک بر سینه ی توس فرود آمد. توس کبود شده از درد مشت رستم به عقب پرتاب شد. رستم دیگر نگاهی به کاوس نکرد. او کاوس راب ا سخن های از سر خشمش تنها گذاشت و از برابر پهلوانان ایرانی گذشت و از کاخ بیرون آمد. مردمی که دورادور کاخ کاوس بودند، کوتاه از لحظه ای، رستم را دیدند که بر رخش سوار شد و چون بادی گزنده از کاخ دور شد و رفت."

فهرست مطالب

سهراب
سیاوش
ضحاک
نبرد رستم و اسفندیار
هفت خوان رستم (هفت خان رستم)
مرگ رستم

%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

نظرات کاربران

×
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:

برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد

*امتیاز دهید
Captcha
پاک کردن
برچسب ها