دانلود کتاب شیطان روی صندلی داغ
نویسنده: فاطیما فاطری
ناشر : کیان افراز
نویسنده: فاطیما فاطری
ناشر : کیان افراز
نام کتاب : شیطان روی صندلی داغ
نویسنده : فاطیما فاطری
ناشر : کیان افراز
تعداد صفحات : 164 صفحه
شابک : 978-600-97463-9-2
تاریخ انتشار : 1396
رده بندی دیویی : 467/297
دسته بندی : داستان های کوتاه, داستان و رمان مذهبی, کلام و عقاید
نوع کتاب : Epub
قیمت نسخه الکترونیک : 20700 تومان
"شیطان روی صندلی داغ"
کتاب حاضر اثری از فاطیما فاطری می باشد که توسط انتشارات کیان افزار منتشر شده است.
نوشتهاند، یکی از علمای اهل قلم، تصمیم به نوشتن کتابی در مصائب و وسوسههای شیطان گرفت تا اهل زمین را از خدعه و نیرنگش آگاه کند. در همان وقت یکی از علما، شیطان را در عالم مکاشفه دید و به او گفت: «هیچ میدانی فلان عالم قصد ریختن آبرویت را دارد؟»
شیطان بهسُخره گفت: «تو چه میدانی همان را هم به فرمان ما مینویسد.»
پرسید: «این چگونه ممکن است؟»
گفت: «چندی است در او وسوسه میکنم، فلانی، تو عالمی و صاحب علوم ظاهر و باطن. وقت آن نشده علم خود را برای مردم آشکار کنی؟ بیچاره قصد دارد نام کتابش را «در ردَ شیطان» بگذارد، غافل از اینکه در تأیید وسوسهی ما مینویسد و تو چه میدانی، ذرّهای ریا، اثرش را چون خاشاک بیارزش میکند.»
این اثر نه از وسوسهی شیطان است و نه در ردَ شیطان که یک اتفاق موجب تألیفش شد. حکایتش گفتن ندارد. همین بس که تا مدتها از ماجرایش در تفکر بودم و با خدای خود در جدال. در این میان آتش بیار معرکه شیطان بود و بازیگردانش باز خود شیطان. چه مرافعهها و جدلها که نداشتیم و نکردیم و چه دشنامها و ناسزاها که به هم ندادیم و از هم نشنیدیم. گاهی من او را به زنجیر کشیدم و گاهی او من را. درنهایت غنیمت بیار این معرکه شیطان شد. او را به بندکشیدم شاید هم نکشیدم و در خیال بود که خوار میدیدمش. نشاندمش به میز مصاحبه، نه محاکمه که کار من نبود. از بار چنین مصاحبهای شانه خالی میکرد و همسخن شدن با من را دون شأن خود میدانست.
باید بیشتر از آنی که بود میشناختمش؛ وجودش را، حضورش را و حکمت بودنش را و حقایقی از دشمن مبین و آشکار. او در زنجیر خواستم رام بود و آرام، گاه سرکش چون حیوان. بهظاهر پیروز بودم. در باطن، خدا بهتر میدانست. درنهایت مصداق این حدیث شدم: «الخیر فی ما وقع.»
بهحتم تو هم او را میشناسی. موجودی از جنس آتش که از ابوالبشر تاکنون با کمند رنگین فریب در پی من و توست. دشمن سوگند خورده که گفت: «من انتقام گیرندهام.» به آن دلیل که پروردگار خطاب به ملائک فرمود: «من میدانم و شما نمیدانید.»
این ندانستن بود که او را از صدر به زیر آورد و شیطان کرد، تا در کمین باشد و گاه همنشین. گاه پیش رو و گاه پشت سر. گاه رودررو و گاه در خفا. دشمنی دیرینه، برای تمام قرنها تا وقتی معین.
حالا این ماییم و این رویارویی. ماییم و دشمن قسمخورده، تا او باز چه کند؟ نشستن پای این گفتوگو خالی از لطف نیست حتی اگر شنیدن از دشمنی چون شیطان باشد. حتی اگر این نشست در خیال باشد یا نباشد و من فکر کنم او را میبینم.
گفت، چرا وقت من و خودت را تلف میکنی؟ صدوبیستوچهار هزار پیامبر آمدند و رفتند آدمیزاد به راه نشد. حالا چهطور با یک نشست و گفتوگو با دشمنی چون من، هدایت میشود؟! منی که کمر بستهام به رذالت و گمراهی بنیآدم.
با خودم گفتم، از این حرف دلسرد نشو که او هنری جز ناامید کردن ندارد. در طول گفتگو اصرار داشت بگوید، من در گمراهی آدمیزاد اگر اصرار دارم، چندان مقصر نیستم. تأکید داشت سگ دستآموزی بیش نیست. یادآور کلام خداوند که فرمود: «شیطان را بر انسان هیچ تسلطی نیست جز اینکه وسوسه کند. »
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
"شیطان: «از عرش تا فرش. خداوند آدم را از میان تمام مخلوقات برگزید و او را در بهشت جای داد و روزیاش را آشامیدنیهای گوارا وخوراکیهای لذیذ کرد و از حیلههای من او را آگاه کرد، از آنجا که راندهی درگاه خداوند بودم، تنها آرزویم انتقام و فریب آدم و همسرش شد.چون اجازهی دخول به بهشت نداشتم. به مار متوسل شدم و با لابه و فریب به او گفتم اگر من را داخل بهشت کنی اسم اعظم را به تو میآموزم. پرسید، چهطور تو را با خود ببرم؟ گفتم، من را داخل دهانت بگذار و ببر! مار از همهجا بیخبر قبول کرد، وقتی وارد بهشت شدم گفت، الوعده وفا! گفتم، بیچاره، اسم اعظم را اگر میدانستم که حال و روزم این نبود. به روایت اسرائیلیات مار یکی از زیباترین مخلوقات بود. بهدلیل این حماقت خداوند دست و پایش را از او گرفت، در دهانش زهر گذاشت و از بهشت بیرون کرد.»"
این کتاب فهرست ندارد.
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد
عالی
1399-11-02
عالی
1400-08-28