دانلود کتاب سوسک در فنجان اسپرسو
نویسنده: رامین کاوه
ناشر : روزگار
نویسنده: رامین کاوه
ناشر : روزگار
نام کتاب : سوسک در فنجان اسپرسو
نویسنده : رامین کاوه
ناشر : روزگار
تعداد صفحات : 89 صفحه
شابک : 9778-964-374-717-6
تاریخ انتشار : 1395
رده بندی دیویی : 8فا3/62
دسته بندی : داستان های کوتاه
نوع کتاب : Epub
قیمت نسخه الکترونیک : 10000 تومان
"سوسک در فنجان اسپرسو"
کتاب حاضر اثری از رامین کاوه می باشد که توسط انتشارات روزگار منتشر شده است.
این مجموعه شامل 13 عنوان داستان کوتاه با نام های «جایی که رزها می رویند» ، «مرز متن» ، «پنج شنبه»، « دامن ساتن برای قهوه خانه مناسب نیست»، «تالوک»، «قتل در اورشلیم»، «زیست در مردگی»، «فلزیاب»، «گزارش دوست شوهر یک مقتول»، «گوش دارو»، «ارتباط جهانی»، «زمان سوخته» و «سوسک در فنجان اسپرسو» می باشد.
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
" برگرد، نه به داخل اتاق یا به سمت پنجره. برگرد و درست تمامروزها را تکبهتک رو به عقب مرور کن. حرفهایم را بهدقت و موبهمو انجام بده. میدانم که میترسی اما به خودت مسلط شو و میدانم که معنی این عبارت یعنی"تسلط به خود" را نه تو درست درک میکنی و نه من. اما مثل یک سنت قدیمی در چنین اوقاتی گفته میشود. خیلی عبارات همینطورند و هیچکس هم تاکنون اعتراضی نکرده است. تو هم نکن. برگرد، به چهارشنبه روی همین ایوان که نگاهت را دوخته بودی به روبرو و صدای باد هم نبود. حالا دست راستت را بلند کن و بگذار برود لای موهای کمپشت سرت و درست همزمان با این حرکت بگو"چقدر خستهام" گرچه میدانم مدتها به همزمان بودن فکر کردی و بینتیجه و بدون اینکه درکش کنی رهایش کردی. اما این عبارت را هم سهلانگارانه و سرسری طبق روال جاری انجام بده و بگذار به مرحله بعد برویم. دستت که به انتهاییترین جای دسترسی توی موهایت رسید، آه بکش بگذار هرکسی تو را میبیند حسرتهای وامانده در دلت را از عمق همین آه حدس بزند و بفهمد روزگاری رؤیاهایت را همهجا با خودت میبردی و حالا تنهایی.آنقدر تنها که حتی یادت رفته چه قدر میشود از دیالوگ لذت برد.دیالوگهای عاشقانه، دوستانه و حتی رهگذرانه. این را وقتی جوانتر بودی گفتی یادت هست؟ گفتی بعضی دیالوگها رهگذرانهاند و تو آنها را خیلی دوست داشتی با لبخند توی خیابان قدم میزدی و سعی میکردی با هرکسی و به هر دلیلی دیالوگی رهگذرانه برقرار کنی. میدانم خیلی یکهو عقب رفتم تازه تو را به هر زحمتی بود به ایوان چهارشنبه رسانده بودم. فکر نکن پرتوقعم.اصلاً اینطور نیست.فقط حرف توی حرف آمد.چیزی که خیلی وقت بود توی دیگری نیامده بود.قدیمها زیادتر حرفها توی هم میرفتند.بگذریم از روی ایوان درست روبهرو را نگاه کن. خیره شو.اگر درست و با دقت نگاه کنی ردپای او را که سهشنبه از وسط باغچه رد شد تا عمداً اطلسیهای تو را لگد کند میبینی و اینطور باهم به سهشنبه میرسیم و این راهمان را برای برگشت هموارتر میکند. "
فهرست:
جایی که رزها میرویند
مرز متن
پنج شنبه
دامن ساتن برای قهوهخانه مناسب نیست
تالوک
قتل در اورشلیم
زیست در ُمردگی
فلزیاب
گزارش دوست شوهر یک مقتول
گوش دارو
ارتباط جهانی
زمان سوخته
سوسک در فنجان اسپرسو
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد
چقدر بامزه اس. از خوندن این کتاب لذت میبرم
1399-03-06